پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

۲۸ ماهگیت مبارک

۲۸ ماهه شدنت مبارررررررررک پسر مهربونم.این یعنی دو سال و ۴ ماهه پر هیجان.قربونت بشم فرشته ی مادر.بهت میگم پرهام میدونی معنی اسمت یعنی چی؟ میخندی و خیلی شیرین میگی : یعنی  فرشته ی خوبی ها.آخ که من میمیرم واسه آهنگه صدات.
22 فروردين 1394

مامان روزت مبارک

توی حال و هوای خودم بودم توی اتاق و شما هم توی حال مشغول با بابایی که یهو اومدی و خیلی شیرین گفتی مامان روزت مبارک و یه دسته گل خوشگل دادی بهم.خیلی بهم چسبید بهترین هدیه روز مادرم بود.لحن گفتنت هنوزم تازه ست برام.سورپرایز جالبی بود که توسط بابایی طرح ریزی شد .ممنون از جفتتون که با بودنتون منم هستم عزیزای دل😄😄😄😄🌷🌸
21 فروردين 1394

۲۶ و ۲۷ماهگی مبارک

سلام دردونه مامان.سابقه نداشت این همه تاخیر. در اصل این می بایست جز پستهای سال ۹۳ می بود اما با وجود مشغله زیاد نشد که بشه.اما تموم سعیمو میکنم که زود به زود به روز کنم.کلی حرف هست اما دو جمله تکراری و شیرین که همیشه روی زبونمه.یکی شکر و هزاران بار شکر از معبودم و دومی دوستت دارم زیاااااااااد هر چی بگم بازم کمه.........
20 فروردين 1394

دندون ۱۷ و ۱۸

بعد از کلی کلافگی وتب در تاریخ ۹۳/۱۱/۱۲ دو تا دندوت تختی بالا نمایان شدن.دقیقا اول بهمن امیر صدرا جوت بدنیا اومد و دقیقا روز جشن دهه ش بی طاقت بودی .خدارو شکر که تشریف فرما شدن...دوستت دارم فراوون نازدونه مامان💋💋💋💜💜💜💜
18 بهمن 1393

25 ماهگی مبارک

پرهام نازنینم،یکماه هم از دومین سال حضور مهربونت گذشت.واقعا چقدر زود میگذره.الان یکماه و یه هفته ست که دیگه شیر نمیخوری.خدارو شکر دیگه با این قضیه کنار اومدی.خدارو شکر که خیلی منطقی هستی و با حرف زدن آروم میشی.ایشالا توی پست بعدی مفصل داستان می می نخوردنتو برات تعریف میکنم.الهی فدات بشم که دیگه واسه خودت آقایی شدی.از اولشم عینه یه جنتلمن بودی.بیشتر از سنت میفهمی و این برای ما خیلی قوته قلبه و از با تو بودن به خودمون می بالیم.کلی حرفای ناگفته دارم.تازگیا به یه دلیل واضح خیلی به من وابسته شدی.واسه همینم کمتر وقت میکنم به اینجا سر بزنم.دوست دارم به دنیا.پسرکه یکی یه دونم🚘🚙🚛🚙🚕🚜🚁
23 دی 1393

مامان دوستت دارم

وقتی توی بغلم بودی، سرتو گذاشتی روی شونم و با صدایی پر از آرامش گفتی : مامان دوست دارم.این قشنگترین جمله یی بود که توی عمرم به عنوان یه مادر شنیدم.انگار دنیارو به من داده بودن.لحن صدات اینقدر مملو از آرامش بود و اینقدر بی نقص جمله رو گفتی که منو بردی به عرش خدا.اصلا یه لحظه فک نکردم پرهامه دو ساله بغلمه.حس دوست داشتن توی لحنه گفتنت خیلی خیلی بهم آرامش داد.ممنونم مامان.خیلی خیلی خوشحالم بخاطر داشتنت.همیشه وقتی بغلمی میچسبونمت به خودم و می گم پرهام دوست دارم.اینبار تو مامانو سورپرایز کردی و این شد بهترین سورپرایزه این روزام.خدایا زبونم قاصره در برابرت اما دلم لبریز از ستایشه.
12 دی 1393

تولد دو سالگی وتقارن با اربعین حسینی

عزیز دلم،تولدت مبارک. به قول خودت: تولد تولدت مبارک بیا شمعارو فوت کن تا صد سال زنده باشی. فدات بشم پسر شیرین زبونم که میگی تولد دو سالگی پرهامه. این روزا با دیدن مردمی که پیاده عازم رفتن به کربلای معلی بودن میگفتی بابایی منو ببر کربلا. آقاها دارن میرن کربلای پرهامی. امروز گفتی بریم زیارت. میگم کجا. میگی کربلا. پیشه حسینه شهید. با این دله کوچولوت چه آرزوی بزرگ داری. ايشالا این خواسته تو بتونیم برآورده کنیم. انشاءالله عشق به حسین همیشه توی دله پاکت  باشه. امروز در جواب سوال همیسگیت گفتم مامانی زیارتت نرفته قبوله فرشته کوچولوی من.اینم حکمتیه که تولدت مقارن شده با اربعین حسینی.           ...
22 آذر 1393