پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

پرهام 18 ماهه ما

1393/3/26 1:19
نویسنده : خودم
220 بازدید
اشتراک گذاری

پرهام عزیزم، 18 ماهگیت مبارک. نفسم ، امیدم، همه ی آرزوم، قد دنیا دوست دارم.

عاشق اون لحظه ام که وقتی چشم تو چشم میشیم و داری از عصاره وجودم

می نوشی و من غرق در دنیای مادرانه ام میشم، ازت می پرسم پرهامم، می دونی

خیلی دوسِت دارم؟؟ و تو دردونه ی مامانی سرتو به علامت تایید  میاری پایین و با یه

لبخند شیرین نگام میکنی .توی هر وعده شیر خوردنت این کارمونه و تاییدت قد دنیا

خستگی رو از تنم به در میکنه و من چقدر خودمو خوشبخت میبینم که پسرم تمام

و کمال دوست داشتنمو درک کرده و چه شیرین جوابمو داده بوس

دقیقا روز ماهگرد تولدت مصادف شد با شب تولد امام زمانمون و مراسم نیمه شعبان

که خونه ی مامان جون طاها به نذر هر ساله شون ملودی برپا بود.و ما به خاطر اینکه

نذر خودمونو هم بجا بیاریم رفتیم.اما چه حیف که جای طاهای عزیز و خاله شقایق

مهربون خالی بود .ولی از دیدن پسر خاله ی طاها(آقا کیان گل) کلی خوشحال شدیم

و توی مراسم کلی صلوات فرستادی و همراه با مهمونا کلی دست زدی و خوشحال

خوشحال بودی.غروبش هم عازم محله پدری شدیم و رفتیم لاشک.کلی خوشحال بودی.

تو بار سومت بود و پارمیس کوچولو که حالا صداش میکنی پامی هم بار اولش.مهمون

خونه ی عمه آیدا بودیمو کلی بهشون زحمت دادیم توی این سنت مسافرت واسه منو

بابایی یه مقدار سخته مخصوصا لاشک که سر بالایی زیاد داره و می خاستی خودت

تنهایی مسیرارو بری و این خیلی خطرناک بود منو بابایی هم همش اینطوری بودیمخطا

اینم نگاه راضی از کارات و خوشحال و خندون

این پست به نیت تبریک 18 ماهگیت بود که تازه 3 روزی هم دیر شدهخجالت اما ایشالا

پست بعدی رو میزاریم به حساب لاشک به روایت تصویرچشمک

پسندها (6)

نظرات (2)

ابجی سجا
31 خرداد 93 16:37
ااااابيم
ابجی سجا
13 تیر 93 21:38
ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ… ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ ! ﺷــﺎﯾـــــﺪ ﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ …