پهلوون19ماهگی مبارک

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا

مستعد سفر شهر خدا کرد مرا

از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید

که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا  . . .

ماه ضیافت الهی بر شما مبارک

(دنیا جای دل بستن نیست،اگر دل بستی گویی که بالهایت را بسته ای تا پرواز نکنی

و اگر پرواز نکنی اوج نخواهی گرفت و تو برای اوج گرفتن آمده ای و زندگی میکنی …
یادت می آید آن عهدی که با معبودت بستی که نیست جز تو خدایی و نهایت عشق

تویی ؟؟؟حال چه شده که در دلم ناخدایی فرمان میدهد که لنگر را بینداز اینجا کنار

ساحل دنیا ؟پشت دنیا شهریست ، عزم رفتن باید کرد … )

و ما اومدیم بعد از یه غیبت طولانی.واقعیتش دلم واسه  این دنیای مجازی که از

ماههای اول تولدت سرو سامونش دادم حسابی تنگ شده بود.شده واسم عین

دفترچه خاطراتی که قبلانا می نوشتم واسه خودم و روزهای سپری شده ام .اما

الان لبریزشده از با تو بودن و این یعنی اوج خوشبختی منِ مادر.

این دومین ماه مبارکیه که با نفسای گرمت همراهیمون میکنی .خدایا ممنونم.خدایا

عاشق ماه رمضونتم.ماه مولامون علی .به حق شبهای قدر همه ی بچه هارو زیر

سایه خودت حفظ کن . دل پرهامم  رو از عشق به علی خالصانه و ذلال نگه دار.

18 ماهگیت مصادف شده بود با شب میلاد امام زمان و نیمه شعبان.این ماه هم

که 19 ماهه شدی همزمان شده با تولد امام حسن مجتبی.خدارو شکر که ماهگردت

این همه مبارکه.یه عالمه حرف واسه گفتن دارم.از کاراهات .حرفات. جاهایی که

رفتیم . و علاقه مندیهای جدیدت که همه رو سر فرصت و ایشالا اگه عمری باقی بود

واست بی کم  و کاستی میزارم.الان ساعت 2.6 دقیقه نیمه شب 93/4/22 ست.

نزدیک به 5 ساعت دیگه دقیقا 19 ماهه میشی .الهی دورت بگردم که داری واسه

خودت آقایی میشی وورجک مامان.اگه بدونی چه فلفلی شدی.آتیشی میسوزونی

بیا ببین.حق داری که هر وقت با ما میبینی و به فلفل میرسی میگی مامانی؟ من من

خدارو شکر که بچه مردم آزاری نیستی.فقط بی نهایت کنجکاوی .این بهترین

واژه واسه تعریفته.این از صدا زدنای مکررت و سوال کردنای یکریزت کاملا هویداست.

من و بابا دربست در خدمتتیم پسر جیگر طلا.وقتی میگم پرهام روزی که تورو نداشتیم 

  چه روزگاری داشتیم آخ آخ ، عاشق اون لحظه م که خودت آخ آخ ته شو میگی و با

تاسف دستاتو پشت هم میزنیو میگی.واقعا دنیای مایییییییییییییی پسر.دیوانه وار

دوست دارم