دل مشغولی ها
محاله جارو شارژی رو بعد پروژه به اصطلاح ناهار یا شامت ( که شاید دو قاشقی
بخوریو باقیو حواله فرش و اطراف کنی)نیارمو نخای که خودت بکشی
خودت باید روشنش کنی بعدشم با صداش خودتم صداشو اینطوری دراری
اینم بشقاب غذات که رو مبله . انگار نه انگار که خوردی
این لوله آبکشی لباس شوییته.داشتم میزاشتم سر جاش که اصرار کردی که
بدم دستت منم که کنجکاو شدم ببینم میخوای چیکار کنی دادم بهت.آخ پرهام
من از دستت چه کنم پسر
شروع کردی صدای جارو برقیو در آوردیو مثلا داشتی خونه رو جارو میکشیدی.
مثل لوله جارو برقی خرطومی بود.فلفل من.بعدش یه روز کامل با خودت همه
جا می بردیش
چشم رو هم میزارم بالای مبلی.روزی چندین بار میری تلفنو روشن میکنی
منم فکر میکنم کسی زنگیده تا برم گوشیو پیدا کنم میبینم جنابعالی بودید
آخه فینگیلیه من ، کیو باید ببینم اگه نخام الو کنم
حتما باید تلفنو بدی به من تا الو کنم.اولش خودت چند بار الو الو میگی بعدش
میدی دست من. و این داستان هر روزته