پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

اولین قدمهای پرهام

1392/12/16 1:46
نویسنده : خودم
245 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر 11ماهت بود که ایستادی و کناره هارو میگرفتیو راه میرفتی .پشت موتور و

روروئکتو.چنان بی هوا می رفتی که همش پشتت راه میرفتم که آسیب نبینی.

اواخر 13 ماهگی دو قدم راه رفتیو نشستی.نمی دونم اسمشو چی بزارم.ترس یا

عدم تعادل.خلاصه اینکه از وضیعت خودتت راضی بودیو منم راضی به خوشحالی تو .

دیگران هم که همیشه سوالای تکراریشون تمومی نداره.مث زمانی که سینه خیز

چنان سریع میرفتی که دوس نداشتی آروم 4 دستو پا بری .الانا هم اینقدر سیع 4

دست و پا میرفتی که راضی نمیشدی به این وضیعت آروم راه رفتن.14 ماهگی

شروع قدمهای نا متعادلت بود  و روزی که تنهایی مهمون خونه خاله شهین بودی

هم تاریخ 9 اسفند ماه بود که کلی با تشویقای خاله عطی راه رفتی و وقتی می

دیدی خوشحال میشن از تا تی کردنت تند تند راه رفتی و وقتی غروب اومدیم دنبالت

چند قدم اومدیو خودتو پرت کردی بغلم که دلمو آب کردی.وقتی مشغول کاری

هستم صدام میکنی مامان و راه میریو میگی تاتی تاتی .میدونی که خوشحال

میشمو و منتظر تشویقمی این کارو میکنی.خوب بلدی دلبری کنی .اینقدر خودتو

لوس میکنی واسمون که نگو.روزی هزار بار میگم پرهام میدونی عاشقتتتتتتتتتتتتم؟؟؟

قلبلبخند میزنی.از اون لبخندایی مخصوص خودته و وقتی میگم پرهام لبخند بزن

میزنی و اونوقته که بیشتر میخورممممممممممت.الان دو سه روزیه که بیشتر راه

میری و داری به وضیعت جدید عادت میکنیو سریع تر شدی و لی بازم دل بخواهی

راه میری. یهو میبینم که پا میشی تا اتاقت میری و بر می گردی ولی یه بارم میشه

که چند ساعتی مشغول کارتیو نشستی.هلاک راه رفتنتم پسرکم.دیونه ی خندیدنتم

حین راه رفتن خوش خنده ی مامان.ایشالا سر فرصت عکسای دلبری کردناتم

میزارم عسلکم.خدای مهربونم هزاران بار شکر.می دونم که هر چقدر هم که شکر

گزارتباشم بازم بی نهایت کمه....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)