پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

حرفایی از جنس نفسم

1392/11/21 1:21
نویسنده : خودم
263 بازدید
اشتراک گذاری

وای که هلاک شیرین زبونیاتم.اینقدر دلبری می کنی که نگو.بعضی وقتا یادم میره

که پسری.عین یه دختر ملوس ناز میکنیو و کلی دل دورو بریارو مخصوصا بابایی و

مامانی رو میبری به عرش.همیشه ی خدا کار دارم و به کارام نمیرسم از بس که

باهات مشغولمو یهو میبینم ساعت عین برق میگرده و من موندمو دنیایی کار ولی

اینقد کوفته میشم از بس که باهات کودکی میکنم.منم له و لورده می افتم واسه

فردایی دیگه.واسه همین هم کمتر وقت میکنم وبلاگتو به روز کنم.اما خوشحالم که

لحظه لحظه با تو بودنو زندگی میکنمو نفس میکشم.بد جوری عادت کردی که باهات

حرف بزنم.هر چی میبینی برمیگردی به لبای من نگاه میکنی که چیزی در موردش

بگم .قبلانا لبخند میزدی ولی الانا عین طوطی شبیشو میگی.و چقدر فشارت میدمو

تو واسم ریسه میری و من محو دنیای تو میشم.روزی هزاران بار از خدای مهربون

ممنون میشم که یه فرشته زمینی رو نفس زندگیمون کرد و به من ناچیز لغب مادرو

داد. عاشق همه ی حرکاتو کلماتتم.شاید برای مامانای دیگه خیلی هم پیش پا افتاده

باشه اما واسه من مادر تک تک کارات دنیایی که میخام برات بگم تا بعدها با خوندنش

مثل حس این روزام لذت ببرم.

از بابا و ماماهایی که روزی هزاران بار میگیو خستگی روزانه رو از تنمون بیرون میکنی

بگذریم.

*وقتی بابا نیست میگم پرهام جون عکس بابا کو.به عکس عروسیمون تو اتاق

اشاره میکنیو میگی اینا.عاشق اشاره و اینا گفتنتم مادر. و همینطور عکس مامان.

اگهبابا کنارتم باشه میگم عکس بابا کو میگی اینا. و این از کشفیات خودت بودماچ

اصلا قبلا بهت نگفته بودیم.

*خونه مامان جون اینا عکس همه خونواده هست.ازبین این همهعکس میری

عکس منو پیدا میکنی. میاری میگی مامابغل

*دیروز گفتم پرهامم باما براتبزارم.با یه نگاه شیطون نگام کردیو شیرین گفتی  

با ما . و کلی برات دست زدیم و وقتی بابایی گفت با اول اسم بابا   ما اول اسم

مامان کلی از اون دست و پا زدنای معروف خودتو زدیو ذوق کردیلبخند

*هر وقت میخام بگم پرهام بیا بشین  با دستام زمینو میزنم که بشینی .حالا هر

وقت میگم بشین خودت تند تند زمین کنارتو با یه دست میزنینیشخند

*جدیدانا از سرفه و عطسه زندنای بابا جون میترسی.بابا جون هم کلی خودشو

کنترل میکنه که خودشو نگه داره طفلک.اینم یه دوره ای داره دیگه.تا میگیم بابا

جون چیکار میکنه عین خودش سرفه میکنیابرو

*هنوز عاشق هر نوع دری.گیر میدی که خودت ببندی.هر چیزی که در داشته

باشه سریع میگی در(یعنی بدین من ببندم)امروز گیر دادی به ظرف ماست بزرگ

دبه ای که الا و بلا من ببندم.یه بار گذاشتم ولی چون در کیپ نبود و احتمال ریختن

ماست زیاد.سریع رفتم یه ظرف دردار با چند تا در مثل خودش آوردم تا خودتو تخلیه

کنی.توی بستن و باز کردن پماد کالاندولا و قطره بینی اینقدر تبحر داری که نگو.

قطره رو که مستقیم میبری سمت بینیت

 * اینقدر در طول روز خودتو خسته میکنی که وقتی یه ذره شیر میخوری روی

شکمت میخابی و پشتتو  مشت مال میدیم.بعد از چند تا نفس عمیق میخابیقلب

 

ایشالا که همیشه آروم و بی دردسر بخابی عزیز دل مامانقلب

 

 عاشق مدل خوابیدنتم که بالشو بغل میکنی ولی تا نیم ساعت بعد هزار جور می

چرخی و از اینکه بالش توی تختته میترسمو ورمیدارم یعنی کلا جای پا و سرت

عوض میشه و بعضی وقتا هم گره میخوری تو خودت.پاهات نزدیک دهنته و دستت

چرخیده بالای سرتتعجب

 * یه حرفی هست که هر وقت بالای تخت ما راه میری میگی. نمیدونم چرا 

 اینو میگی .یکسره می گی:  گاگا  گاگابغلهر چی که معنیش باشه من

که عاشقشم حتی وقتی پاهات میان روی سر مامانینیشخند

 

 * یه حرفی هم هست که کشف کردم وقتی همه چیز بر وقف مرادته و همه

چیزت اوکیه میگی .اونم چیزی نیست جز کلمه ی دَنِ . اینم نمیدونم یعنی چی؟؟

وقتی خوشحالی بابا میگه دَنِ و تو هم یادت میاد و سریع یکسره میگی....

* تمام پنجولات رو شیشه تی وی ما ،مامان جون اینا و خاله شهین ایناست.اینجا

سه جاییه که راحت دسترسی داری. و ترس من و بابا از اینه که تی وی خدایی

نکرده برگرده روی سرت.تی وی فدای سرت مادر.نگران خودتیم.و عاشق خاموش

روشن کردنشی. که دیگه ایجوری میشیم ماکلافه

 *خیلی برات لذت بخشه که روزی چند بار این طوری آب بخوری

 

 * اینقدر با سیم تلفنی که گذاشتم قاطی اسباب بازیات در گیر میشی که به این

روز می افتیو کل خونه رو طی میکنی


 

* از بس که واسه کارای خوبت گفتم آفرین و واست دست زدم و واسه کاری بدت

دستمو تکون دادم و گفتم بد بد یا نه نه خودت آنلاین وقتی کار خوب میکنی  سریع

واسه خودت دست میزنی و واسه کار بدت هم دستاتو تکون میدیو میگی بد بد یا نه

نه.عاشق قیافتم این جور مواقع .دیگه کاری واسه من نزاشتی دورت بگردم

* میگم بابایی چند تا دوس داری دستاتو میاری بالا میگی 10 و هر کسی که بگم

چند تا دوست داری میگی.

* ساعت هم که داستانیه واسه خودش.هر جایی باشیم تا میگیم ساعت چنده باید

برگردی ساعتو پیدا کنی و دقیق نگاه کنی بعد دسستتو به علامت یک بیاری بالا و

بگی اِک.هر کی ندونه انگار دقیق میگی که یه ساعت دنبالش میگردیو دقیق

میشیخنده

* فدات بشم که بخش اعضای بدنو کامل و تند سریع میگی و بدون نگاه کردن کارتا

ناخن به بالاتو وقتی میگیم نشون میدی و الانم بخش اشیارو کامل یاد گرفتی و امروز

دون ه به دونه هر کدومو گفتم دادی دست بابا.از همه سختتر گلدون و سینی بود که

جواب دادی فکرشو هم نمیکردم چون اصلا یه بار هم تکرار نکردم از بس که دقیق

سی دی رو وقتی من مشغول کارام بودم دیدی، نتیجه ش شد این.اگه به خود پکیج

با ما بود الان باید بیشترشو تموم میکردیم اما من بیشتر مثل بازی و سرگرمی باهات

کار کردم موقع غذا خوردن هر چی که مربوط میشد و تکرار کردم و این شد که 13 تا

کارت اعضای بدن و 23 تا کارت اشیا رو خیلی راحت بلدی.الهی فدات بشم که وقتی

اسم هر کدوم از اشیارو میگم بدون معطلی میگی اینااااا

*وقتی عکستو نشونت میدیم میگیم پرهام جون این کیه .با دستای خوشگلت میزنی

روی سینتو میگی من من یا وقتی میگم پرهام کوماچ

* وقتی ناهار یا شام بین منو بابا قرار میگیریو میگی ماما بعدش دالی میکنی و

بعد هم بابا و میخندیو دالی میکنیو میگی  دااای

* وقتی میگیم پرهام گریه نکن یا داری گریه میکنی : دو تا دستاتو میزاری رو صورتتو

ای ای .ادای گریه در میاری که من هلاکت میشم

* نازی می کنی  میگی  ناا. الانا نازیت یه ذره لطیف تر شده و کنترل دستات بهتر

شده

* وقتی میگم پرهام مامانی خوردی یا بابایی بخوریم .می گی  اَاام .عاشق لبتم که

میاد جلو.این کار و وقتی من یه بار توی بازی هامون گفتم پرهامو بخورم یاد گرفتی

* صدای اکثر حیوونا رو بلدی  مثل  گربه  مَو .هاپو  هَپ.گاوه   مااا. ببعی   بعععع.

خروسه   قوقوق. کلاغه  آر آر دستاتو میاری بالا مثل بالهای کلاغه.شغاله   اَهوووو

* ماشین سواریت هم که دنیایی واسه خودش.با دیدن هر در پوش یا چیز شبه گردی

شروع میکنی به ماشین سواری که حرکت دستو لبات وقتی قام قام میکنی دیدنیه.

چند روز پیش دیدم با استکان دسته دارت این کارو میکنیو کلی خندیدم.

و کلی کارای دیگه که الان یادم نیس. و این داستان ادامه دارد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ابجي سجا
24 بهمن 92 9:46
ماشاالله
ابجي سجا
24 بهمن 92 9:47
اگه بدونی چقد منتظر عکسات بودم عزیزم همیشه لطف دارید