حرفهایی از جنس پرهامم
امروز خیلی خیلی روز خوبی بود بیشتر واسه اینکه با یه لحن شیرین و خواستنی
گفتی ماما ماما .اینقد بهم چسبید که حسابی فشارت دادم.وقتی رفتم توی اتاقت
تا چیزی وردارم. صدام کردی.از 9 ماهگی گفتی اما این بار توی چشام زل زدیو لحنت
دلمو برد.قبلانا که میگفتی مامان ولی این آهنگو نداشت.خلاصه اینکه کلی کیف کردم
و این بهانهای شد که بیامو از کلمه های جدیدتو کارای خارق العاده ات( از دید من
مادر)بگم.
*تا مداد ، خودکار، ماژیک، کاغذ ، دفتریو میبینی سریع میگی بابا مامان...(یعنی اینکه
بنویسی) یه بار مامان رو تخته کوچولوی خرگوشیت با ماژیک نوشتمو گفتم و دیگه
کارت شده همین و کلی با این خودکار دست گرفتنتو درگیر بودنت که کدوم دستت
بگیری مارومحو تماشای خودت میکنی.
*از بین حلقه های شناخت رنگات فقط و فقط رنگ آبی رو میگیریو هر جای خونه که
میری با خودت میبری و بابایی از این کارت حرص میخوره که چرا به رنگ قرمز بی
توجهی
*از بین فلش کارتای اندامها عاشق کارت چشمی و از اول تا آخر باید توی دستت
باشه و واسه همینه که از همه داغونتر شده و چندین بار چسبکاریش کردم
*هر جایی عکس باب اسفنجی رو ببینی اگه حتی پستونک هم دهنت باشه
ورمیداریو میگی باااااب
*از بین خوردنیها به موز ماست و نان از همه بیشتر علاقه داری و اگه بهت
بدیم دیگه لب به هیچ چیز دیگه نمی زنی
*هر جایی باشی وقتی میگیم پرهام لالا سرتو میزاری که مثلا خوابیدی روی
بالش گرفته تا روی فرشو مبلو ...
*با لمس کردن هر نوع کاموای پرزدار اوق میزنی و چندشت میشه فسقلی مامان
*قبلانا کاری داشتم میزاشتمت توی رورئکت یا تخت پارکت که مطمئنترن اما الانا اینقد از توشون خم میشی که نگرانتم و نمیتونم تنهات بزارم.
کلمه هایی که میگی :
آااپ( جدید به آب میگی)
نان : نون ..طوری که ما هم کتابی میگیم نان(اینم از اثرات فلش کارتات)
کِک : کیک و شیرینی
مو : موز
ما : ماست
بابا
ماما
مَم : پستونک
عم : عمه
نَنا : نعناع
کارای بد: بد بد یا نه نه (انگشتتم تکون میدی)
ساعت چنده : هک (یک و با انگشتت میگی)
گو : گوش و گوشی موبایل
اَم : وقتی میخای کسیو بخوری
اینا : اشاره به چیزی
بوو: شومینه و بخاری
دا : چایی و چیز داغ
نا : مینا
دَر : در خونه و در هرچیزی مث ظرف آبت و ...
دس : دست زدن .دست دادن با کسی
اَااووو : الو
هاپ : هاپوه میگه
بَ بَ : ببعی میگه
مَو : گربه ه میگه
بوب بوب : ماشینک مورد علاقه و وقتی صداش در میاد اون میگه لَ لَ و فک
میکنی میگه نه نه و یسره میگی نه نه نه.
و کل اعضای بدنتو میشناسیو نشونمون میدی و خیلی چیزای دیگه که بهمون
میفهمونی که فهمیدی و درکشون کردیو کلی منو بابایی رو خوشحال میکنی.