تولد تولد تولدت مبارک
بخاطر علاقه زیادت به باب اسفنجی و اینکه هر جا ببینیش، سریع با انگشت
خوشگلت نشون میدیو میگی : باااب.تصمیم گرفتیم که کیک تولدت رو باب اسفنجی
سفرش بدیم.اولش بابایی رفت قنادی دید که شبیه باب اسفنجیه و خوبه ولی عصر،
وقت تحویل کیک کلی با اونی که سفرش داده بود فرق میکرد.منم گفت خوبه مهم
اینه که پرهامی بشناسه و خوشش بیاد .وقتی اومدیم خونه و کیکتو دیدی .تند و سریع
گفتی بااااب. و ما خوشحال از اینکه پرهام کوچولوی ماهم خوشحال شده
اینم مختصری از شام تولد شما ( یه چیزایی هم جا موند مث کرم کارامل که
کلی هم دوسش داری )
اینم کیک و شمع بیاد ماندنی
وقتی میخای از راه دور شمعو فوت کنییی
عزیز دلم یه دستتو زدی به کیک که بخوری و یه دست دیگه به شمع که خاموش
کنی واین شد که دست کوچولوت سوخت و یه تجربه بزرگ کسب کردی. حالا بماند
که چقدر در بهت و حیرتش موندیو گریه کردی.اینجا هم بابایی داره بهت میگه این
همونیه که قبلا بهت گفته بودم فقط فوت کن.و دیگه دستت و جلو نیاوردی.همش
نگران شومینه بودم که میرفتی سمتش ولی وقتی میری سمتش میگی بوووو
خدارو شکر که یاد گرفتی
اینم عکسای سه نفره
اینجا هم با چه لذتی داری کیکو می بری.کلی کیف کردی که چاقو دادم دستت
اینم تولد پرهامی ما.یه تولد مختصر و مفید ایشالا تولد 120 سالگیت بشه پسر
خوشگلم. جای خیلی ها خالی بود .مثل خاله شهین اینا ، دایی حامد اینا و دایی
محمود اینا .... ایشالا تولد سالهای آینده کهماه صفر هم نیستو جشن میگیریم.
و همه دور هم کلی خوش میگذره.((امروز به تاریخ میلادی میشه 2013/12/12
ولی وقتی دنیا اومدی بود 2012/12/12 و شد تاریخ مخصوص پسر گلم.انگاری
12 برامون خوبه چون تاریخ عروسی مامان بابا هم 12 تیر میشه))