شهر بازی
اواخر مهر ماه با دایی حامد اینا و خاله عطیه رفتیم بام لاهیجان و شهر بازی.
اینقدر مات و مبهوت شده بودی که نگو .توی این عکسها هم داری به 3 نفری که
سوار سالتو شده بودنو از هیجانو ترسشون جیغ می زدن این طوری نگاه می کردی
اینجا بغل زندایی طیبه هستی.اینقد که دوست داره وقتی با همیم همش
بغلشی و حواسش خیلی بهت هست که سردت نشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی