پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

23 ماهگیت مبارک

1393/8/25 17:39
نویسنده : خودم
715 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم ،با دو روز تاخیر23 ماهه شدنت مبارررررررک.

شب ماهگرد تولدت مهمون داشتیم و روز بعدشم شوک رفتنه مرتضی پاشایی

عزیز خواننده محبوب و دوست داشتنی مون که چه روزایی رو با ترانه هایی دلنشینش

سپری کردیم.درسته رفتنی باید بره.اما چه خوب که اینطور با شکوه و در اوجه محبوبیت.

خدا به مادرش صبر بده .این تنها چیزیه که میتونم بگم.

این روزا بی صبرانه چشم به راه خاله شهین و خاله عطیه هستی که بیش از انتظارت

غیبتشون طولانی شده.ایشالا که زود زود میانو از این چشم انتظاری در میای.این از لحظه

لحظه حرف زدنت و نام بردن اسماشون معلومه مثلا تا صدای زنگ در میاد میگی مامانی ،

خاله شهینه میگم نیس میگی: عطیه.میگم نه.میگی : عمو حمیده؟ میگم نه پسرم 

.یا روی مبل نشستی میگی  امید   زندگی  بوباره.میگم پرهامم کی میگه اینارو ؟

میگی شهین شهین.قبلنا خیلی بیشتر اذیت میشدی خدارو شکر الانا که بهتر حرف میزنی

یه ذره ازشون میگی و مامانم عکساشونو نشونت میدم یا بهاشون تماس میگیریمو آروم

میشی  

صدا میزنی  مامان بیا بیا اتاقه پرهامی.وقتی میام میبینم دستتو اینطوری گذاشتی رو قورباغه

 میگی  10 20 30 40 ... تا 100 میگی بعدش میگی قو قوری نیس .پیدا کنیم.

میگم قور قوری پس کجایی؟؟ دستتو میگیری میگی اینا

چهار زانو نشستنت عینهو خودمه یه پاتو میاری بالا 

اینجوری هم واسه دوربین مامان دلبری میکنی که دلم ضعف میره

اینم عکسای پرهام توی حیاط  با این روزای خوش آب و هوای پاییزی

که با کنجکاوی هات و شیرین کاریات دیوونم کردی.تلمبه دوچرخه بابا رو زیر پله پیدا

کردی.اسمشو یادت رفت چون آبی بود میگفتی مامان پاشو آبی آبی.بعد گرفتیو یه دله

سیر زور بازوتو نشونم دادی.

این ژاکت هدیه دستای مهربونه مامان جونه که دیگه امسال واست کوتاه شده و

کلاه هم موقع بیرون رفتن انتخاب میکنی اینو میگی مامان درست کردبپوشیم.یا کلاه

طیبه جون درست کرد.عاشق انتخاب کردنتم عزیزم.

لوله پیدا کردی و میگفتی ننه ننه جانه ننه.ادای منو در میاوردی تو بازی با عصا و میخندیدی

میدونی من عاشق گلامم و دوست دارم نازیشون کنی میرفتی میگفتی نازی گله

نارنجی  نازی سفید  نازی صورتی.عاشقتم که توی گفتن رنگا اصلا شک و تردید نداریو

قاطعانه درست میگی

طبق عادت میری پیشه خونه لونه بلدرچین میگی مامانی بلدرچین خوابیده؟؟

با اینکه چندین بار گفتم  دیگه نیس اما حرفه خودتو میزنی آخه به دونه

دادنشون عادت کرده بودی.توی سرمای هفته های اخیر مردن و بی بلدرچین

شدی .همش میگی بلدرچین خابیده.الهی دورت بگردم

تا میگم پرهام عکس بگیرم ژست میگیری واسه دوربینم ولی اینجا آفتاب زده تو

چشتو سرت پایینه

 از اینکه سایه تو دنبال کنی لذت میبری میگی : اِ  اِ  سایه پرهام

پسندها (1)

نظرات (0)