روزت مبارک
پرهام عزیزم با چند روز تاخیر روزتو تبریک میگم.کلی شرمنده تم که دیر به دیر
وبلاگتو به روز می کنم و از در فشانی هات کمتر می نویسم. اما الان دقیقا 4
روزی قبل از ماهگرد تولدت اومدم که بیشتر از این شرمنده نشم.کلی حرف واسه
گفتن دارم.کلی دایره لغاتت گسترده تر شده و به جمله رسیدی.اینقد قشنگ جمله
میگی که دلم میخاد بچلونمت. از دنیای با تو بودن هر چی بگم کمه واسه همین چند
ماهیه که از عکس گرفتن غافل شدمو بیشتر فیلم میگیرم تا بعدها تغییرات ناب زندگیتو
با چشای قشنگ خودت ببینی.
و اما شکار لحظه ها:
هیچی قشنگتر از این نیست که ببینی جیگر گوشه ت خیلی شیک خودشو مشغول
کرده تا من مادر به کارای روز مره برسم
خیلی جیگر توی تخت پارکت دراز کشیدی و با درای این ماشینت که آشنای دوران
نوزادی تا الانته مشغولی
وقتی صدای فلش دوربینو از پشت شنیدی اینطوری شدی.آخ که هلاکه شیطونکاریاتم
بعد از این لبخند هم درخواست بازمانده ی وسیله های کمدتو کردی.هر روز کل
اتاق و خونه رو بهم میریزیمو صبح روز بعد تمیز تحویل میگیری.جای همه وسایلتو
بلدی و میگی مامان: سر جاش.شاکی میشی چرا سر جاش نیس. و خودت
میزاری .نمونش امروز گفتم پرهام پس شونه ات کجاست؟؟ گفتی سر جاش
اومدم دیدم بلللله.
وقتی اینطوری میشی یعنی خودتو زدی به کوچه ی علی چپ.میگم وای باز پرهام
رفته کوچه علی چپ؟؟
بیشتر ژست میگیریو بعدش میخندی.آخ که میمیرم واسه این مدلی نشستنت.
و اینکه واسه دمپایی هات جا پیدا کردی و هر روز میزاریشون پشته سه چرخه ات
وقتی هم خونه ی خاله شهین میریم جای مورد علا قه ات روی ترد میله.سریع
میری بالا.پرهام جونم به حد کافی داری می دویی تورو خدا بی خیال این یه قلم
شوووو
عاشقه این آهنربایی و میگی مامان ارمز.قربونت بشم که رنگه همه چیو باید بگی
اینم یه روز دیگه که طبق معموله همیشه دالی بازی میکنی پشت پرده و
بی هوا میای بیرون