پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

بازم دندون

1392/12/9 1:13
نویسنده : خودم
147 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم، هشتمین دندونت تاریخ 6 اسفند ماه رویت شد. بعد این همه بی قراری

از موقعی که خونه عمو سجاد رفتیم درگیرش بودی .دیگه مامان هم واسه خودم

اوستایی شدم.این آرامشت فقط یه روز دووم آورد و طبق روال دندونای قبلی بازم

پریشون دندون بعدی شدی یعنی بزاق دهنت به بی نهایت رسیده و وقتی که توی

گوشات هم زخم میشن این یعنی اوج فاجعه.به حدی که دیشب از ساعت 1 نیمه

شب تا 4 صبح بیدار موندی و من و بابا هم پا به پات بیدار بودیم.چون دلمون نیومد که

بخوابیم هم بی قرار بودیو خیس عرق میشدی از درد و هم اینکه شیطونیات گل

میکردو از سرو کول بابا بالا می رفتی و نی نای نای می کردی و خوابو از چشای

ما خیلی راحت گرفتی.ببین دیگه داره بهت حسودیم میشه.بابایی خوابالورو چنان

بیدار نیگه داشتی .انگار نه انگار که خواب بود.دالی میکردی .و کلی شیرین کاری

دیگه.اون شبی که خونه عمو سجاد بودیم ،عمو سجاد برات شعر باب اسفنجی رو

خوند(( عاشق آبه این توپولی)) و تو مات و مبهوت فقط نیگاش کردی. و من مطمئن

بودم که داری ضبط می کنی  و وقتی صبح فرداش ازت پرسیدم که پرهام  عمو

سجاد بهت چی گفت؟؟ خیلی سریع و تند گفتی  باب باب باب این پشت هم باب

گفتنتهم دلیلش اینه که چون نمی تونی کل جمله ی شعرو بگی وقتی اول شروع

کارتونمیشه ،میری نصفه نیمه نشسته  وایستاده کنار تی وی و یکسره  با

هیجان  می گی باب  باب باببغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان شقایق
12 اسفند 92 7:05
دندون جدید مبارک پرهامی جونم.انشاالله اگرقراره بی قراری باشه واسه بقبه دندونات،از نوع شادش باشه.انشاالله همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه عزیزم
ابجي سجا
12 اسفند 92 12:58
مباركه عزيزم
ابجي سجا
12 اسفند 92 12:59
بی چشم میشه زندگی کرد،بی نفس هرگز،همه عالم چشم من ولی تو نفس من.
ابجي سجا
15 اسفند 92 15:52
پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟ حضورت ، صدایت ، نفس هایت و گرمی دستانت بهاری می کند سرزمین مرا...
ابجي سجا
15 اسفند 92 16:03
سلام خاله جون خوبين؟؟پرهام جون خوبه؟؟ ممنون آبجی گلم.پرهام هم خوبه