پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

پرهام و طاها

1392/7/30 2:26
نویسنده : خودم
266 بازدید
اشتراک گذاری

دو تا طاها داریم : (پسر عمو )که در اصل محمد طاهاست ولی همه صداش میکنن

طاها و رفیق شفیق :طاهای خاله شقایق.  این موضوع باعث شده که فامیلی ها

هم گاهی به کارمون بیاد.از طاهای خودمون 11 ماه کوچیکتری و از دوستت 5 ماه

امیدوارم در آینده با دو تا طاها دوستای خوبی باشی و اما عکسایی با طاها( محمد

طاهاچشمک) کهاز اوایل تابستونه وقتی 7 ماهه بودی.

طاها سوار موتورت شد تا عکسدو نفره بگیرید

اولش خوشحالشدی وقتی اونو سوار موتور خودت دیدی

ولی بعدش که دیدی میخنده و خوشحاله.فکر کردی چیز مهمیو از دست دادی

بعدش اینطوری شدی

 بعدشم اینطوری از زن عمو خواستی که سوار موتورت کنه

 اینم یه روز دیگه با شما دو تا پسر عمو.نمی دونم چرا به هیچ بچه ای همچین

حسیو نداری اما به طاهاکه میرسی اینطوری میشی . مثلا زمانی که 4 دست و

پا میرفت یه طوری محوتماشاش میشدیو سعی میکردی که تو هم بری و وقتی

راه افتاد دادمیزدی که مثلا منم بلند کنید تاتی کنم و حالا توی این عکسا هر چی

که دارید و میخاید با همداشته باشید. از نگاهت میشه فهمید که دوسش داری

وقتی که می بینیش کلیذوق میکنیقلب.طاها هم همیطوره.وقتی زن عمو میخاد یه

خوردنی بده بهش میگه ببین پرهام داره میخوره و اونم شروع میکنه تندی خوردننیشخند

اینجا خوشحال بودی که توی تختت با همید

 

اما وقتی بالشتو گردن طاها دیدی 

 خواستی بشینیو بگیری گردنت.جالبه که هیچ وقت این گردنیتو دوست نداشتی .

سریع هم خواستی برداری


  و وقتی لبه تخت ایستاد تو کوچولوی مامان اینطوری نگاش کردی


 آخه فسقلی مامان،هر چی به موقعش. ماه بعدش تونستی به تنهایی بایستی.

اما اینجا به کمک زن عمو ایستادیو کلی ژست قهرمانانه به خودت گرفتیخنده

ایشالا که همیشه پله های ترقی هم دیگه باشید و با همدیگه مسالمت آمیز کنار

بیاید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)